«داستان موش کور کوچکی که می‌دانست به او ربطی ندارد» یک کتاب کودکانه خنده‌دار و جذاب نوشته ورنر هولزوارت است که با تصاویر زیبا و طنزآمیز ولف اِریلبروچ همراه است. این کتاب به ماجرای موش کور کوچکی می‌پردازد که یک روز صبح از زیر زمین بیرون می‌آید و متوجه می‌شود که یک مدفوع روی سرش افتاده است!

موش کور، خشمگین و کنجکاو، به دنبال حیوانی می‌گردد که این کار را انجام داده است. او به سراغ حیوانات مختلف، از جمله خرگوش، بز، گاو و کبوتر می‌رود و از هر کدام می‌پرسد که آیا آن‌ها مسئول این کار هستند یا نه. هر حیوان با نشان دادن نوع خاص مدفوع خود ثابت می‌کند که او مقصر نیست.

این داستان طنز، که با شوخی‌های ساده و شیرین همراه است، کودکان را سرگرم می‌کند و در عین حال به آن‌ها یاد می‌دهد که هر موجودی در طبیعت ویژگی‌های خاص خود را دارد. تصاویر بامزه و دیالوگ‌های خنده‌دار، «داستان موش کور کوچکی که می‌دانست به او ربطی ندارد» را به کتابی جذاب برای کودکان و بزرگسالان تبدیل کرده است.

این کتاب از طریق طنز و تصاویر شاد، موضوعی ساده و خنده‌دار را به شکلی دلنشین بیان می‌کند که مورد علاقه کودکان قرار گرفته است.